۲۷۰-

آخه کدوم ابلهی رو دیدی توی فرجه ها بشینه درس بخونه؟!

به من میگه تو مشکله روانی داری!

 با خودم هر چی فکر کردم که آخه مگه من چمه؟! دیدم خیلی هم گلم! 

امروز با یکی از دوستام رفتم بیرون! الاغ هر چی دست آدم می بینه از آدم میگیره می گه وایییییی چه یادگاریی بشه این! بعد فندک منو گرفت تمومه مدتی که باهم بودیم من داشتم می زدم تو سر و کله ی این که فندکمو ازش بگیرم! بعد یه دونه از این تابلوهای علایم رانندگی(همون علامت خطر)به دلایلی جلوی یه خونهه بود بعد به زمین هم چسبیده نبودیهو فکر نکنین من رفتم اون تابلوهه رو برداشتم دنباله دوستم کردم ها!اصلا به من میاد؟

اون یکی روز هم ماشینو از باباه گرفتم خواهرمو بردم دانشگاه رسوندم! ولی من هنوز گواهینامه نگرفتم !نمی دونم چی شد که باباهه اجازه داد! اصلا فکر نکنین گفتم که خواهرم پشت ماشین میشینه بعد خودم نشستم ها!اصلا! اه می گم این کارو نکردم!

امروز رفتم بالاخره این کتاب اندیشه اسلامی رو گرفتم لامصب ۲۵۰ صفحه است! قربونه خودمم برم الان تازه کتابشو گرفتم (اندکی بعد از تموم شدنه ترم!) خدا بزرگه تموم  میشه ایشالله!

* آخه الاغ آدم با کت و شلوار میاد ولگردی؟!

 

۲۷۱-

 

می شه دهنتو ببندی؟!

احمق! آخه تو چی می فهمی که الکی زر می زنی؟!

تو هیچی نمی فهمی هیچی!

 اون بچه گداهه می فهمه وقتی ناراحتم نباید آویزونم بشه اما تو! تو هیچی نمی فهمی! وقتی ناراحتم منو به حال خودم بزار خودم خوب می شم! تو فقط حرف نزن!

                              *‌*‌*

تو فقط می خوای ادای یه رفیق با مرام رو در بیاری اما نمی دونی با هر دفعه اومدنت همه دنیایمو بهم می ریزی!

پ.ن: عمرا اگه فهمیده باشی «تو»ی قسمت اول با «تو» ی قسمت دوم فرق می کنه تنها شباهتشون ابله بودنشونه! همین!

پ.ن۲:خیلی سعی کردم خط هامون یکی بشه!اما نشد! کجایی تو؟ تنبل بازی نداریم ها! اعصابم خورده میام می زنمت ها!

 

۶۳۰۰ -

داشتم سیاوش قمیشی گوش می دادم  :

بوسه باد خزونی با هزار نا مهربونی

....

 

یادش به شر

پارسال همین موقع ، همین ماه ..

چه اشک هایی تو جاده های اطراف شهر ریختم . چقدر سیگار کشیدم .. تک و تنها ساعت ها تو جاده ها ....

بی حال و حوصله با بغضی که تموم ماه گلوم گرفته بود ...

سگ شده بودم پاچه همگی رو می گرفتم  ....

فکر خودکشی ، فکر آدم کشی ..

اشک های شبونه تو رخت و خواب ..

خواب که نه کابوس های شبونه ...

۲ ساعت خواب ۲۰ بار پریدن ...

چه حرف هایی که تو تنهایی و اشک ریختن تو جاده ها  بین منو خدا رد بدل شد ..

هیچ کس نفهمید که چرا هر روز به اندازه یک عمر پیر شدم  ....

 

 

اما باز هم خدا دوست دارم خیلی خیلی بیشتر از اونی که بقیه فکر می کنن ..

 

هیچ کس نفهمید فقط تو می دونی . می دونی چون تو هم مثل من ۱۰۰۰ تا حرف نگفته داری که هیچکی نمی دونه . پس درکم می کنی ..

 تو هم سعی کن فراموش کنی .. باشه ؟

 

بی اطلاع ثانوی خاموشم!

 

بغض دارم امشب!

دلم واسه خودم سوخت!

صدای خنده های پسرهای همسایه داره دیوونه ام می کنه!

دوست دارم اینجوری بودنمو!

چرا همش بهم می گی تو شدی یه پسره کامل؟!با این حرفات عصبیم می کنی!تو فکر می کنی دارم ادای یه دختری رو در میارم که دوست داره شبیه یه پسر باشه و تو با این حرفات دلشو خوش می کنی که نقششو خوب بازی کرده!اما من خودمم!یه دختر!

 من دیوونه شدم دوباره!

اما نه به خاطر تو!به خاطره...نمی دونم به خاطره چی اما دیوونه شدم!

خسته شدم از اینکه مدام باید از چشمهایی فرار کنم که مبادا تو رو جایی که نباید با کسی که نباید جوری که نباید ببینن!

دلم یه کوچه می خواد بدون پیچ با آدمهایی که هیچ کدوم چشم نداشته باشن!

دلم می خواد فرو برم توی تختم و بی هراس دودت کنم!

دلم یه پایه می خواد  خیلی سیگاری خیلی نترس٬خیلی کم حرف٬خیلی جدی٬خیلی عصبی٬خیلی زمخت٬خیلی مَرد!

عزیزم وقتشه کفشهای قرمزمونو بپوشیم!

 

۶۳۱۲

 

همین جوری خیلی بی ربط :

چه کیفی می ده آدم به جایی که بشینه درس بخونه .. تموم شهر و قدم بزنه و *** و از همه چیز صحبت کنی بدون اینکه نتیجه بگیری .

نمی دونم این روز ها چرا مخم اینجوری کار می کنه انگار نصفش نیست . عصبی کننده که ندونی چرا سرحالی و چرا ناراحت ..

تازه به این نتیجه رسیدم که بهتر از تنهاییم هیچ چیز نیست ... دلم برای تنها بودن تنگ شده بود اما خدا رو شکر که تنهاییم بر گشت ..

 

- : حتما یه فرقی بین اینکه مواظب خودت باشی یا نباشی می کنه .. حتما .!

۲۷۲-

خیلی خوبه که آدم نه pm offline داشته باشه نه sms نه کسی بهش زنگ بزنه نه کسی در کونشو داشته باشه نه کسی به فکرش باشه ونه دوستای با معرفت داشته باشه

خیلی بهتره که آدم مجبور نباشه زورکی Pm offline بده زورکی sms و زنگ بزنه زورکی رفیق داشته باشه زورکی به فکر کسی باشه و زورکی ادای آدمهای با معرفت رو در بیاره

خیلی زیاد هم بهتره که آدم یه وبلاگ داشته باشه که کسی توش نظر نده!

 

۶۳۱۰

از آنچه گذشت ...

برگزاری انتخابات کار جالبی است و ما باید سعی کنیم این کار جالب را انجام دهیم :

 

  1. ابتدا اعلام میکنیم که قرار است انتخابات برگزار شود و مردم نقش بسیار مهمی در تعیین سرنوشت خود دارند .
  2. در مرحله بعدی با تبلیغات مطبوعات مواجه می شویم و از اینکه مردم اینهمه در سرنوشت خود نقش دارند احساس ناراحتی میکنیم .
  3. در این حال با انواع نظارت سعی می کنیم که مردم نقش زیادی در سرنوشت خود نداشته باشند اما احساس کنند که خیلی نقش دارند .
  4. در مرحله بعد با حذف کاندید های که مردم آنها را دوست دارند مردم را نا امید میکنیم .
  5. در این مرحله برای مقابله با نا امیدی مردم و التماس و خواهش و تمنا از چهره وجیه المله و پخش سرود ای ایران و غلاف کردن بعضی قضایا سعی میکنیم مردم را امیدوار کنیم .
  6. انتخابات را برگزار میکنیم .
  7. نتیجه انتخابات هر چه باشد مشت محکمی بر دهان استکبار جهانی و یاوه گویان و همچنین تأیید بر برگزارکنندگان انتخابات است . 

 


 

بی ربط : چرا باید بعضی روزها آدم اینجوری به Fuck بره .!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

           : تو چرا اینقدر تبلی UpDate کن .