هر هفته یه بار از این خوابها می بینم:
داریم از یه چیزی فرار می کنیم.تنها کسی هم که توی اون جمع رانندگی بلده منم.وقتی سوار ماشین می شیم پای چپ سگ مصبم نمی دونم به چی گیر می کنه که نمی تونم کلاچ رو بگیرم و بزنم دنده 1.بقیه هم مدام داد میزنن که زوووود باش.
یا توی حرکتیم بازم داریم از یه چیزی در میریم بازم این پای چپ بی صاحاب تو یه چیزی گیر می کنه و نمی تونم ترمز بگیرم.آخرشم نه از خواب می پرم نه خوابم به سر انجام می رسه.
تو خوابم ما رو کیر می کنی ها!
->ترم اول توی دانشگاه انقدر شاهکار زدم که الان باید با چهره ی مبدل برم سره کلاسا
خسته ام
حوصله هم ندارم
اصلا کسی با من حرف نزنه
->خاموش کردن گوشی که دلیل نمی خواد.خاموشم دیگه!
->دل و روده هام دچار واپیچیدگی شده.می خوام بالا بیارم.عزیزم بیا نزدیکتر٬لطفا
-> لعنتی٬دوباره بی خواب شدم.همش تقصیر این جمعه ی مزخرف و خواب های زورکی بعد از ظهرشه.
با توجه به شانسم .!
اگه یه روز بخوام کون هم بدم .!
کسی برای کردن پیدا نمیشه .!
دو چیز هست که واقعا عصبیم می کنه؛
یکی اینکه وقتی توی دستشویی ام یکی بیاد در بزنه،
یکی هم اینکه وقتی پشت کامپیوترام یکی بیاد بپرسه چقدر کارت طول می کشه./