گفتنیها کم نیست

من و تو کم گفتیم

مثل هزیان دم مرگ چنان در هم و بر هم گفتیم

 

دیدنیها کم نیست

من و تو کم دیدیم

بی سبب از پاییز

جای میلاد اقاقیها را پرسیدیم

 

چیدنیها کم نیست

من و تو کم چیدیم

وقت گل دادن عشق, روی دار قالی

بی سبب حتی پرتاب گل سرخی را ترسیدیم

 

خواندنیها کم نیست

من و تو کم خواندیم

من و تو ساده ترین شعر سرودن را در معبر باد

با دهانی بسته واماندیم

 

من و تو کم بودیم

من و تو اما در میدانها اینک اندازه ی ما میدانیم

ما به اندازه ی ما میبینیم

ما به اندازه ی ما میچینیم

ما به اندازه ی ما میگوییم

 

من و تو کم نه،که باید شب بیرحم و گل مریم و بیداری شبنم باشیم

من و تو خم نه و درهم نه و کم هم نه که باید با هم باشیم

من و تو حق داریم در شب این جنبش،نبض آدم باشیم

من وتو حق داریم که به اندازه ی ما هم شده با هم باشیم

گفتنیها کم نیست

 

 

* : تقدیم به شما ، که بهترین دوستم هستی .

 

وقتی که توی phone bookات هیچ کسی رو واسه تنهاییات نداشته باشی...

خوب نداشته باشی!به درک! مگه آدم همیشه باید یه کره خر رو داشته باشه که واسش عر عر کنه؟!