In My Dreams...



یه دختری بود که خودشو زده بود به مردن.
همه فکر کردن واقعا مرده.اونم هیچ انگیزه ایی واسه زندگی کردن نداشت؛واسه همین اصلا سعی نکرد به بقیه بفهمونه که زنده است.
واسه دختره مراسم گرفتن.داشتن می بردن قبرش کنن.
دختره بازم عین خیالش نبود.گذاشته بودنش توی یه ملافه ی سفید و گذاشتنش توی قبر.آخرین لحظه که ملافه رو انداختن روش دختره داشت مستقیم توی چشام نیگاه می کرد.اون لحظه واقعا می شد ترس رو توی چشاش دید و حس کرد.ملافه که افتاد روش منم ملافه رو روی صورتم حس کردم،منم داشتن کنارش قبر می کردن
...
قصه نبود،خواب دیروز ظهرم بود...
هی نانا نا نا

۱۰ دقیقه در خلا .!

 

مادرم تو این کیف سیگارمٍ اینقدر باهاش ور نرو

یا بزارش زمین .!

یا بازش کن بپرس این مال کیه ؟؟؟

 

 

 

-می‌خوای چی کار کنی؟
-درس بخونم.
-تا کی؟
-تا صبح.
-تا صبح چه‌جوری بیداری؟
-اکشن فیلم‌های قشنگی داره!

دزدیده شده

احساس می کنم استعداد خارق العاده ای واسه انجام دادن کارایی دارم که یا بهم مربوط نمی شه و به هیچ دردم نمی خوره یا انجام دادنشون واسم ممنوعیت حاد داره.

SIP2003013

- این روزها هر کی منو می بینه می گه چقدر لاغر شدی!

: اتفاقا این روزها هر کی منم که می بینه می گه:سلام بی معرفت.اصلا معلوم هست کجایی؟

->اصولا این هر کی حرف زیاد می زنه.

->حالا عین جمله رو اگه نگن چیزای معادلشو حتما می گن.

...۰۹۱۶

«همه چیز

        از پیش روشن است

                   و حساب شده

                      و پرده در لحظه ی معلوم فرو خواهد افتاد.»

۱۰۹ صفحه ی نخونده٬

دو روز وقت٬

یه میان ترم؛

و در نهایت منی که نشستم و شاملو می خونم.

«...که تو آن جرعه ی آبی

     که غلامان به کبوتران می نوشانند

                از آن پیشتر که خنجر بر گلو گاهشان نهند.»

 

Night in White stain

هیچی تخمی تر از این حالی که من الان دارم نیست؛

حوصله ی هیچ کاری رو هم ندارم

یه نیگاه به ساعت بنداز!خوب انتر تو باید الان خواب باشی

خیلی ک*ریم

تو هم که همیشه ی خدا خاموش باش.

من اصلا این بهار لعنتی رو دوست ندارم با این هوای مزخرفش.