برو گوشه ای نشین و ساز زن...

 

نقشه های که برای امشب کشیدم عملی نشد

مثه هر نقشه ایی که می کشی و آخرشم هیچی

اصلا هر وقت نقشه می کشی همینجوری می شه

فقط یه چیزیو فهمیدم؛اینکه وقتی با چند نفر بری بیرون هی باید متلک بشنوی٬ولی وقتی تنها میری بیرون مدام باید از پیرمردهای هیز و مردهای متاهل بترسی.به جان خودم!

نزدیک بود برم زیر ماشین٬اگه پسره ی احمق یکم دیرتر کله اشو اینوری میکرد الان باید دست و پام توی کج می بود.

پس این مطب دکتر روانشناسه که می گن دور و بره خونه شماست کجاست؟!نیست که.

پ.ن:شما می گین من با این پسر عمه ی الاغم چی کار کنم؟!بزنم بکشمش خوبه؟ پرو پرو اومده پای کامپوتر ما.اسمشم توی قسمت favorites نوشته٬حالا من هرکاری می کنم اسمش delete نمیشه!هر وقت هم می رم به favorite های عزیز سر بزنم چشم به اسم کریح این موجود مزخرف می خوره و دلم می خواد بزنم خودمو بکشم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد