چُرت...

نخوابیدم که!دراز کشیدم؛می خوام بیدار بمونم و کشیک بدم ببینم این اهل بیت خودشون ساعت چند بیدار میشن که مدام به من می گن خوابالو!

پ.ن:حاج آقای A هر جا هستین همونجا بمونین چونکه گفتیم بنیان گذار مکتب گشادیسم بیاد جلو پاتون لنگ بندازه!

به اونجام.

 

به قول عزیزی خیلی گوه شده ام این روزها.

در حال حاضر جزء معدود افرادی جواب هیچ کُس خلی را هم نمی دهم؛

شاید روزی جواب معدودها را هم ندهم.یحتمل آن روز روزه جالبی خواهد بود.

کاش دوستهای با معرفت آدم کمی درک کنند که بعضی وقتها،هر چند هم طولانی،نمی توان تحملشان کرد.حالا اگه درک هم نکردند به جهنم.

 اندر این تعطیلات کارهای مهمی انجام دادم؛من الجمله دور انداختن.حالا هر چی؛یا هر کی!

پ.ن:

می گه: چیزی یا کسی توی دنیا وجود داره که تو به اونجات حواله ندی؟!

می گم: ام...م..آره.خودِ اونجام!

می گه: مرض!

پریود...مسئله این است...

یه چیز خیلی مهم کشف کردم:
دو روز قبل از پریودم شدید حال و هوای تو میاد توی سرم و نتیجه اش می شه یه پست مثه "یه دروغ خیلی بزرگ"در ایام مبارک پریود هم شدیدا هندی می شم!اونقدر که حس می کنم همین الانه که قلبم از عشق یکی بیاد تو دهنم! بعد از پریود هم لعن و نفرینی نیست که نثار خودم نکنم بابته اراجیف عشقولانه ی دوران مبارک پریودیک!
جالبی قضیه هم همین پریودی بودنه قضیه است!
خوب مردم هم که اینو نمی دونن اونوقت فکر می کنن من آدم دم دمی مزاج بالهوسی!!! هستم! ولی واقعا اون چند روز عاشق میشم! خیلی زجر آوره...موندم چی کار کنم!دفعه ی دیگه که پریود شدم باید بیشتر حواسمو جمع کنم!

ما عزاداریم!

می دونی این تعطیلاتِ ک ی ر ی به یه طرف
این مراسم مزخرف عزاداری و ادا اطوار یه عده هم به یه طرف ِ دیگه
اما واسه مسخره بازی های این پسر عمه ام دیگه طرفی نمی مونه به روح همین عزیز تازه در گذشته...
پ.ن:عجب مرد نازنینی!ای ول دقیقا به موقع مُردی!دمت گرم.خوشم اومد ها!آی ملت ما عزاداریم نه می تونیم بریم بازدید نه کسی بیاد دید!!
پ.ن2:فقط یه کوچولو دلم واسه 13 بدره می سوزه!که اونم سال به سال داره مسخره تر می شه!پس بازم ابی جان دمت گرم خوب موقعی مُردی!اون دنیا بهت خوش بگذره!خدا هم بهت رحمت کنه!فقط جون مادرت یهو هوس نکنی امشب بیای تو خوابم ها!

Go0oZidim!

چه تعطیلات مزخرفی!

Ctrl+U

+چه راحت!یه کلیک چپ,یه clear all!
_زندگی این روزها شده عین هو یه مدیا پلیری که یه trak بیشتر نداره تازه Repeat هم کلیک خورده!
*خیلی راحته! خودت داری سختش می کنی!لازم نیست یه جوری باشی که تموم ناظرهای زندگیت واست کف بزنن!
=دیگه از حرکت مستقیم الخط اونم با شتاب ثابت خسته شدم بیا مسئله رو سختش کنیم!بیا با شتاب متغیر حرکت کنیم یه جوری که هیچکی نتونه انتگرال زندگیمونو حل کنه!

بقیه بحث باشه واسه جلسه ی بعد!

یه دروغ خیلی بزرگ!

یادته؟

یادمه!

اون روز دلم می خواست اون شیشه ی سبز توی کیفمو بشکنم و دستمو باهاش زخمی کنم؛

همون دستی که تو بوسیدیش٬

همونی که می گرفتی توی دستتو می گفتی چقد قشنگه!

دلم می خواست یه کاری بکنم که دیگه بوی تو رو نده.

چقدر بده٬

کاش خاطره هاتم با خودت می بردی.

دیگه الان واسم مهم نیست که دست کی واست قشنگه؛

الان مهم منم و جای خالی تو...

 

حاضرم سر خونم قسم بخورم که واست هیچی نبودم جز یه آدم دم دمی مزاج! حقم داری!

راستی اصلا منو یادت میاد؟!

ولی من اونقدرها که تو فکر می کردی احمق نبودم.من اونقدر بزرگ شده بودم که بفهمم کی دوستم داره کی نداره!

می خوام امشب همین جا پروندتو ببندم!

بهم نخند؛

می دونم یه بار دیگه هم حکم تخلیه ات رو صادر کرده بودم٬

اما این دفعه فرق داره

این دفعه نه تو بر می گردی

نه من توی خیابونهای شهر دنبال ۲۰۶ات می گردم.

پیش خودمون بمونه؛از امشب به بعد هر وقت کسی ازم پرسید چندبار عاشق شدی می گم هیچ وقت!مثه همه! یه دروغ خیلی بزرگ!

 

« معشوق من

انسان ساده ایست

انسان ساده ای که من او را

در سرزمین شوم عجایب

چون آخرین نشانه ی یک مذهب شگفت

در لابه لای بوته ی پستانهایم

پنهان نموده ام»

     فروغ