من با تو ٬تو با کی جون می گیری؟

فکر کن تموم روز رو منتظر شب باشی.شب هم هیچ اتفاق خاصی نیفته.

تازه فکر کن تموم روز رو هم بخوابی که شب بیدار بمونی و شب هیچ خبری نشه

مشروط شدم!

دیشب جرات کردم برم نمرهامو توی سایت دانشگاه ببینم.

می دونستم که مشروط می شم ها اما بازم گریه ام گرفت.

بعد از ظهری که دیگه داشتم از شدت بغضیدگی خفه می شدم.

نه به خاطر مشروط شدنم.به خاطر ...نمی دونم شاید به خاطر بیکاری!

یعنی زدم کانال pmc بعد داشت از این آهنگ دیمبلو دیمبویی می ذاشت٬از اونایی که آدم یاد ِ عروسی میفته...بعد فکر کردم اگه ندا عروس بشه و بره من روز عروسیش چه جوری خودم رو کنترل کنم و گریه نکنم! اینکه بخوام به عنوان تنها خواهر عروس  برقصم که دیگه اصلا حرفشم نزن

خوب خیلی زور داره! یکی از بچگی پیشت باشه٬همه کست باشه بعد یکی بیاد یه شبه اونو ببره و بشه عزیزترینش...من که از شوهر ندا متنفرم...از همین الان بگم!

دلمم الان گریه می خواد اما حوصله ی سر درد بعدش رو ندارم!

فایده نداره ...ریخت.

PPP0005071

 

گندت بزنن بچه پرو

ای وای!

دیدی این بلاگ اسکای الاغ چجوری قالبشو به ما انداخت خواهر؟!

خوب من یکم داشتم کنجکاوی می کردم نمی خواستم که جدی جدی قالب ِ رو هم عوض کنم!

حالا دیگه شده.شما هم سعی کنید خودتون رو با چیزهای جدید وفق بدید...

من شدید ناراحتم.یه گندی به کامپیوتره زده شده که من نمی تونم برم اون یکی وبلاگم رو آپ کنم.

دلم می خواست تمومه امشب رو پای کام بشینم اما گند بزنن این سرما خوردگی رو.تنم خسته اشه.باید بره بخوابه.

یعنی جدآ من انقدر مزخرف شدم که این روزها هیچکی حوصله امو نداره؟!

با اون احمق شماره ی ۱ که دعوام شد.انتر ِ بی شعور فکر کرده کیه؟یا فکر کرده من کی ام؟!دیگه آدم هر حرفی رو که از اون دهنش نمی ندازه بیرون.

شدم شبیه خاله اقدس از اونا که هی غر می زنن.

شدم که شدم.

نمی دونم ایراد از من ِ که سریع همه به خودشون اجازه می دن باهام شوخیه ناموسی کنن یا نه این جور آدمها با همه همین جورن!

ولی یاد ِ  این جمله ی گرانبهای نَن جون  می یفتم که می گه تا دختر نخواد پسر هیچ گوهی نمی خوره!سرم سوت می کشه!چه تفسیرهایی!

خیلی احمقم.شاید باید سخت تر از اینی که هستم باشم.

غیر قابل نفوذتر...

ولی من اینی نیستم که پشت این کلمه های تایپ شده می زنه بیرون!(عجب جمله ی ت خ می ی)

منشا تموم گندهای زندگیم همینجا بوده.پشت همین مانیتوره زپرتی.۲-۳تا گنده خارج از محدوده داشتم.منظورم از گند رو که می گیری دیگه؟

نه دیگه بابا تا اون حد.گند دیگه گند.کاری که در گذشته کرده و در حال از انجام آن شرمنده و خجولید.

اصلا داشتم چی می گفتم؟

هان.احمق شماره ۱!

احمق شماره ی ۲ هم بعد از ۳-۴هفته با اعتماد به نفس ِ بی نظیر و همیشگی خودش  sms زدن و ما رو ملطوف خود قرار دادن و با کمال وقاحت می گویند که: اصلا معلوم هست تو کجایی؟زنده ای هنوز؟چرا هر چی sms‌ می دم جواب نمی دی؟(ا ِ واه)

و بعد ما باید بهشون متذکر شویم که ببخشید گلاب به روتون که گوشی شما چندیست که قطع گردیده و به نیستی گرویدید!

و بعد ایشون بگویند که آره گوشیهامون همه قطع شده بود این خط هم ماله مامانه!

و بعد دیگر ما چه بگوییم؟!همین که می گوید می روم سر کار و حقوق می گیرم و ما هم تبریک می گوییم و یه عزیزم هم می چسبانیم در کونش تا گمان نکند دوریش ما رو دلتنگ و معصوب کرده

احمق شماره ی ۳ هم که قبل از سفر مورد لطف و عنایت ما قرار گرفت و دیگه کلاه ش هم این ورها بیفتد گمان نکنم در پی اش بیاید.

خوب آخه بدم اومد ازش...یعنی چی که با گوشی دوست پسرت هی زنگ می زنی به من؟!که بگی دوست پسر داری و همیشه تو ...!نعوذبالله!(=)) چی گفتم!این کلمه رو از کجام در آووردم نمی دونم!) یا زنگ می زنی به من که نادی نادی دلم برات اینقد شده بیا ببیینمت!

ما هم خر میریم که مارو ببینه.

نادی نادی بیا بریم بیرون.

ما هم خر خوب بریم عزیزم!

نادی نادی دیشب توی چت با یه پسره چت می کردم.فلان بود بلان بود انقد پول می گیره ماهی انقده وضعش خوبه و....

خوب؟

هیچی دیگه قرار گذاشتم باهاش بیا بریم ببینیمش.

OKAY.

نادی نادی ناراحت که نشدی؟!

نع!

خوب به بابام اینا گفتم با تو میرم بیرون٬دیگه زیاد گیر ندادن!

اهوم.

خوب این اتفاق ۲-۳بار افتاد و من مدام باید نقش مترسک سر خرمن رو ایفا می کردم

آخرشم اون قربون صدقه هاشون که نمی دونم از کدوم سوراخشون در میارن کونه آدمو می سوزونه.

خوب قرار بود من برم ببینمش منم حال نداشتم خیلی محترمانه sms زدم که حال نداریم نمیام ببخشید...بعد اون می گه می شناسمت خودم بیام رام می دین؟!بازم محترمانه گفتم نع!

بعد دیدم زنگ زده اومده دم ِ در خونه...

حالا من چی گفتم و اون چی گفت بماند...ولی خدا را شاکریم که ۲ هفته ایست از شر زنگ زدنها و مزاحمتهایش راحتم.

فعلا احمق ها تموم شدن.

تا قسمت بعدی خدانگهدار.

چه همه حرف!

SIP2004986

همینی که هست.

هه هه بچه گوزو رو...!

امشب شام دعوتیم

احساس می کنم سرما هم خوردم

مامان و بر و بچه ها رو هم فردا می فرستیم برن تهران!

یه هفته با بابا خان چه کنم رو نمی دونم.فکر کن تمومه یه هفته باید متحمل همه ی مهر پدری بشم اونم یه تنه ...

آخرش من آرزو به دل می میرم که این بابای من یه جا آروم بگیره تا من براش چایی بیارم!توی این خونه ی ما همه چی بر عکسه!هر چی هم به حاج آقا می گم پدر جان شما برو من خودم واسه خودم چایی می ریزم٬من خودم میوه می شورم و کوفت میکنم٬بابا تو رو خدا بی خیال دیگه غذا رو خودم واسه خودم می کشم...

مدام هم می پرسه چی می خوای بابا؟! فقط از جلوی در آشپزخونه رد بشی باید به این سوالهای بابا جواب بدی!!

دیگه آدم دیوونه می شه بعضی وقتها!

هرچی می گم بابا داری ما رو لوس بار میاری ها!اصلا اصلا گوش نمی ده که.

خلاصه اینکه این بابای ما هم یه سریال ۹۰ قسمتیه.

باباست دیگه!

اصلا به خاطر روز پدر اینا رو ننوشتم خودشون اومد.

حالا روزشم مبارک...

                                   -- - - - - -- - - - -------- - - -- -

بزار از سفرم بگم.همین اول دو تا اعتراف می کنم:

من مسواک یکی از بچه ها رو لگد کردم هیچی هم بهش نگفتم. خوب به من چه مربوط؟جای مسواک روی تخته؟!

مسواک اون یکی دیگه از بچه ها هم روی اوپن ِ آشپزخونه ه بود بعد دستم خورد بهش٬بعد مسواک ِ هم قلپی افتاد توی آشغالهایی که ریخته بودیم اون پایین...بازم که من چیزی نگفتم که.

دریا هم انقدر کثیف و آشغال بود که من هر وقت می رفتم لب ساحل یه چوب دستم بودم و یه تپه نایلون  جمع می کردم.انقده که کثیف بود.این ۳ کله پوک هم که هیچی از حفظ محیط زیست نمی دونستن هی هم به من می گفتن بیکاری؟بلانی؟بیا بشین آبرومونو بردی!الکی جمع نکن از اینها زیاده و ....فقط یه غریق نجات ِ با ادب و با شخصیت و دماغ گنده اونجا بود که اومد و  از زحمات من تشکر و قدردانی  کرد!

ااااه پسره لولو برده الان اس ام اس زد!

ولی خبر نداره که ما اونو از بازی انداختیم بیرون که!

حرف من یکی ِ ...من اولتیماتوم داده بودم.حالاکه من رو جدی نگرفتی حقته که لولو ببردت!

راستی یوگی یادتونه؟!دیگه یادتون نباشه چون من یادم رفت که همچین چیزی هم هست

کلا توی سفر هم همگی حیران این سرعت من در تعویض عشقولی بوده و هستن.

خوب چیه؟آدم توی زندگی نیاز به تنوع داره.

دیروز خانوم شُلی پُلی زنگ زده به خانوم غرغر می گه اون بچه گوزو چطوره؟!

منو می گفت ها! خود کرده را تدبیر نیست!انقدر که توی سفر به هرکی رسید گفتم هه این بچه گوزو رو ... حالا معروف شدم به بچه گوزو!

یادم باشه دفعه های بعد صفات بهتری رو خطابه کنم به دیگران!!!

این خطابه که الان گفتم خودم نمی دونم دقیقا یعنی چی.اما منظور این بود که صفات بهتری رو از خودم متراوش کنم!

ترسم از بی رحمی شب نیست...

خیلی ساده است؛ببین اولش خوبه٬کلآ اول همه چیز خوبه.

اولش هی فیلم بازی می کنی٬میشی سوپر من٬میشی سیندرلا یا چه می دونم می شی نیمه ی گمشده؛

وسطش کم میاری.دیالوگات تکراری می شه٬خسته کننده و مسخره می شی.

کم میاری و میشی خود خودت.خوب؟

هیچی دیگه بقیه اش توضیح واضحات ِ ٬

هر وقت خودت بشی دیگه کم پیش میاد دوست داشته باشن.پس فکر کردین دروغ واسه چیه؟ واسه اینه که آدم خودش رو دوست داشتنی تر جلوه بده.

 

این روزها شدید احساس تنهایی دارم

این شبها بیشتر

می دونی این آدمها نیستن که تو رو توی بدترین شرایط تنها می زارن...این بدترین شرایط ها هستن که وقتی سر و کله اشون پیدا می شه که هیچکی نباشه

دلم می گیره  وقتی قاطی میشم با زندگی آدمهای دیگه...

دلم می گیره وقتی دوستای اینترنتی رو بعد مدتها می بینم و همه اشون می گن نادی واسم دعا کن!

ما کسخل ترین و مست ترین پایه های هر شب نت حالا هر کدوم گیره یه مشکلیم به بزرگی قلبهای خودمون.

باور کن دلم می گیره.بعضی ها با این همه دوری بازم حس می کنی نزدیکه نزدیکتن.من همشونو دوست دارم واسه همشون دعا می کنم.کاش هیچکی گیر نکنه!

من باز محسوس شدم.من باز دلم خدا رو می خواد.دلم تو رو می خواد.من ازت متنفر شدم.

من تندیس حماقتم.

 

پسووردم توی پرشین بلاگ کار نمی کنه!

توف تو رووت یه عالمه مطلب داشتم که بنویسم.

گوشیتو خاموش می کنی که چی؟فراری ام فراری!اصلا من این موبایل رو بندازم تو چاه خوبه؟

از شما هم کلی شرمندگیم!ببخشید.در حال حاضر فراری ام.مرا دریاب.

ناراحت نشی یه وقت از دستم.

دیگه این روزها همش می خوابم که زوود زوود بگذره.

بی ادب شدم دارم به نفع خودم زندگی می کنم

شبها هم فیلم نگاه می کنم.

جواب تلفن هم نمی دم.

دو در هم می کنم.

شما هم مارو فیلم کردی ها! دیگه  حق نداری اینجا بنویسی.اسمتم پاک می کنم.همینی که هست.تو که نمی نویسی الکی چرا اسمت اینجا باشه؟!این یه تهدید بود.اگه دفعه دیگه ننوشی وبلاگ ماله خودم می شه.همین.هیس!حرف نباشه.حالا کسشعر گفتن که دیگه آسوونه زیاد نمی خواد کالری بسوزونی.

الانم برم حموم سر سره بازی.

یه کلاه کرمی خریدم خودم رو جای پسرا جا بزنم انقده خوشگله.

خوب رفتم.

جینگیلی بینگیل...

یکم بفهم!

مخاطبهای نوشته هام خیلی زیاد شدن.هیچ کدوم هم نمی تونن متن خودشونو پیدا کنن!

کسخل ان ها!

خوندن این جمله ی قصار بالا سخت شدن انگار! خوب اینجوری می گم:

کسخل هستند ها!

حوصله ام سر رفت٬چرا نمی فهمه که باید بره؟!

خودمو الان خیلی دوست دارم.اصلا عذاب وجدان هم ندارم.اصلا هم گه گیجه نگرفتم.اصلا فهمیدی من ۱۴تیر دارم می رم سفر؟!

من خیلی متزلزلم!آخرشم می ترسم این التزاز (!) منجر به سوختن گوشیم بشه

انقدر که من هی خاموشش می کنم و می گم نادی حق نداری بری طرفش ها!و الباقی...

این چرا هیچی نمی فهمه؟!دیگه داره دیوونه ام می کنه!

راستی بزارین یه آدم جدید رو معرفی کنم:

یوگی...جیجله من٬عشقولیه من.دوست داشتنی ترین مخلوق من.من خلقش کردم.ماله خودمه.تا هر وقت بخوام هست.اینجا...ببین توی ذهنم.

به یوگی زیاد رو نمی دم که بفهمه چه همه دوسش دارم.ولی بازم بعضی وقتا سوتی میدم و فکر کنم اون می فهمه!

خیلی بامزه است.وقتی باهاش باشی همش می خندی.خیلی کس خله.

ندا اصلا یوگی رو  دوست نداره... نمی دونم چرا!شاید حسودیش میشه.اما من دوسش دارم.هیچ منطقی هم ندارم واسه این دوست داشتنم!

دیشب هیچی نخوابیدم ۲ ظهر خوابیدم ۶ بیدار شدم.رفتم آرایشگاه جینگیل بل شدم!

الانم که بیدارم!

موهام می دونی چیجوری شده؟یه عکس داریم ماله بچگیامه.من و تو و امیر و ندا! موهام اونجا پسرونه بود.الان که خودمو توی آینه می بینم همش یاده اون عکس میوفتم !

 ولی موی کوتاه خیلی بهم میاد.هی من می گم من دقیقه ۹۰ شایدم توی زربات پتالتی دختر شدم شما باز بگو این افه اومد...

رضا می گه شبیه اون دختر مو مشکیه تاتو شدم!

مامانم می گه بچه هم که بودی دامن اصلا نمی پوشیدی هی شلوار پات می کردی٬موهاتم که کوتاه بود.هی راه می رفتی می گفتی من پسرم٬من پسرم =)) بعدشم می گه که خدا بهمون رحم کرد که تو پسر نشدی!چرا واقعا؟!

دندونت درد می کنه آره؟!