ذهن مشترک مورد نظر
تا اطلاع ثانوی
مسموم می باشد .!
> دوباره شروع شد پیاده روی های بی هدف ، سیگار های پی در پی ... و بدتر از همه افکار احمقانه و بی نتیجه .!
>تکراری .
بابای کلاریس راست می گفت؛نباید با آدمها جر و بحث کرد...
در هر صورت اونا کار خودشونو می کنن.جر و بحث کردن با آدمها جدآ بی فایده است.
گزارش:هیچ غلطی نکردم :))))
->
یه مجرم وقتی یه گندِ گُنده می زنه و همه هم می فهمن که این گند رو کی زده٬تنها راهش فرار کردنه...از الان تا هر وقت که لازم باشه باید فرار کنیم.
->
هوس کردم جامو با یه خانوم میان سال ِ خونه دار عوض کنم.
->
اون شب داشتم فکر می کردم که تو هیچ وقت برام درد دل نکردی.نفهمیدم چرا.
->
حتمآ یه راهی هست که اوضاع بهتر از الان بشه.فقط باید دست به کار شد.هر اتفاقی که بیفته مطمئنآ اوضاع از این بدتر نمی شه.پس باید شروع کرد.
فردا گزارش اولین روز رو همین جا می نویسم.
->
یادم باشد بعد از این باز آمدن کسی را از خدا نخواهم؛
می آیند و به همه چیز گند می زنند.
->
یکی از مزخرف ترین کارهایی که ممکن ِ از یک بشر سر بزنه٬مرتب کردن تختشه.
->
مگه مجبوری بگی تا ابد٬واسه همیشه٬بی تو نمی شه٬ for ever.... که ته اش اینجوری توی رودر بایستی گیر کنی؟